کرکره ها رو رسما کشیدیم پایین!!

این وبلاگ مدتی بود که آپ نمیشد!!

و دیگر از این به بعد هم آپ نمی شود!!

از این به بعد اگر چیزی بنویسم، اینجا مینویسم:

http://befarma-lavashak.blogfa.com/

وبلاگ مورد علاقه من هم:

http://soleimani.blogfa.com/

من قطره ی ناچیزم و دریا، زهرا

fateme.jpg
من قطره ی نا چیزم و دریا، زهرا
امید من است در دو دنیا زهرا

گیرند اگر نوار قلبم روزی
گوید ضربان قلب من:
یا زهرا

 برای دیدن اسمس های مربوط به ایام فاطمیه روی لینک های زیر کلیک کنید:
 
 
 

راستی! فاطمیه نزدیک است...

زیر باران دوشنبه بعد از ظهر

اتفاقی مقابلم رخ داد

وسط کوچه ناگهان دیدم

زن همسایه بر زمین افتاد

سیب ها روی خاک غلطیدند

چادرش در میان گرد وغبار

قبلا این صحنه را...نمی دانم

در من انگار می شود تکرار

آه سردی کشید،حس کردم

کوچه آتش گرفت از این آه

و سراسیمه گریه در گریه

پسر کوچکش رسید از راه

گفت:آرام باش! چیزی نیست

به گمانم فقط کمی کمرم...

دست من را بگیر،گریه نکن

مرد گریه نمی کند پسرم

چادرش را تکاند، با سختی

یا علی گفت و از زمین پا شد

پیش چشمان بی تفاوت ما

ناله هایش فقط تماشا شد



صبح فردا به مادرم گفتم

گوش کن ! این صدای روضهء کیست

طرف کوچه رفتم و دیدم

در ودیوار خانه ای مشکی است

مربع

با خودم فکر می کنم حالا

کوچه ء ما چقدر تاریک است

گریه،مادر،دوشنبه،در،کوچه

راستی! فاطمیه نزدیک است...

حمید رضا برقعی

اول مطلب رو بخونید بعد برید سراغ داستانی در ادامه مطلب


فعلا با کمک و قوت قلب دوستان عزیز فکر خود کشی رو از لیست فکرام حذف کردم
فکر اعتیاد هم که اصلا از قبل تو لیست نبود!!
آخه اعتیادم شد آدم
نه انصافا من تو این موندم
یارو با چه جراتی پا میشه با اعتیاد زندگی خودشو به لجن میکشه؟؟!!
تازه!
این خیلی خوش بینیه که بگیم فقط زندگی خودشو
در راستای توضیح بیشتر افرادی که احتمالا در خطر هستند در ذیل آمده است:
1. اگه مثل کوزت از بی نوایان نباشه و خانمان داشته باشه اولین گروه در خطر خانمان اوست
شعار معروف : اعتیاد بلای خانمان سوز!!
2. اگه مثل بارن سگ کوزت تنها و بدون رفیق نباشه، بیشترین تاثیر اون روی دوستان و رفقاشه!!!
مثلا اگه زبونش لال من معتاد بشم همه ی شمام شاید معتاد بشید!!
میبینید چه قدر بده!
3. اگه مثل ژان والژان فراری نباشه و به زندان بیفته ممکنه هم سلولی های بدبختشم معتاد کنه!!
شاید اونا به خاطر دزدی اومده باشن زندون!!
4. و اما گروه چهارم از همه مهم تره!
و اون گروه کسی نیست جز:
وجدانش!!
خب انگار امروز خیلی حرف زدم!!

یادتون نره بیایید سر بزنید!

تو ادامه مطلب هم یه داستان باحال هست! حال داشتید برید بخونید...

ادامه نوشته

چرا آپ نمیکنم!!

واقعا این یک سوال است!!

چرا اپ نمیکنم؟!

به قول شریفی یا میخوام اینجا رو تعطیل کنم یا یه وب دیگه زدم!! 

البت الان مجبورم دلیل اصلی رو بگم:

اونم اینه که:

نمیدونم بگم یا نه...

نمیدونم طاقشو دارین یا نه...

نمیدونم بعد از شنیدنش مشکلی براتون پیش میاد یا نه...

ولی چاره ای نیست

باید بگم

باید بگم که تموم شک و شبهه ها از بین بره

برای اینکه دیگه من رو متهم به عاشقی و هزار تا چیز دیگه نکنید

برای اینکه من رو متهم به کار تو مرده شور خونه و صد تا جای دیگه نکنید

برای اینکه من رو متهم به درس نخوندن و هزار تا وصله ی ناجور نکنید

من به این دلیل آپ نمیکنم که...

بازم شک دارم

البته باید گفت

حقیقت رو همیشه باید گفت

حق رو باید گفت

باید در مقابل حرف حق صبر کرد

اگر چه تلخ باشه

حدیثه

باور کنید

خب حالا که خودم رو مجبور کردم بگم، میگم

دلیل اینکه من آپ نمیکنم اینه که

وقتی این وبلاگ راه افتاد وقت ما بدجور باز بود (مث چی) واسه همین به این و اون سر میزدیم و آپ می کردیم و مینوشتیم و خوشحال بودیم که یکی میاد میخونه و نظر میده و ... تا جایی که حتی یه بار شعر هم گفتیم!!ولی خب الان دیگه انگیزه برا آپ نیست. چون کسی نیست بیاد بخونه و نظر بده. که البته دو تا دلیل داره. یکیش اینکه خودم وقت نمیکنم برم وب این و اون و بقیه رو بکشونم اینجا. یکیشم اینه که بقیه نمیان اینجا تا نظر بذارن و من انگیزه پیدا کنم که دلیلش هم اینه که من نمیرم تا اونا رو بیارم اینجا!! پس در نتیجه یک دلیل داره. اونم اینکه من وقت ندارم برم. که البته دوست دارم وقت پیدا کنم و میکنم. پس منتظر من باشید. اونایی که دوست دان بیام سراغ وبلاگاشون و نظر بذارم خبر کنن!!

منتظرتونم تو قسمت نظرات و بعدش شما منتظر من باشید!!