روضه شهادت امام موسی بن جعفر، امام کاظم علیه السلام


http://dl.3noqte.com/navanama/download-icon.gif

بهمن

تولد حسین و مجی...

دی

چرا 9؟

آذر

مشهد...

مشهد

هوایی شدم...

باز آمد، بوی ماه مدرسه...

مهر...

شهریور

ماه خدا را دوست دارم...

مرداد

شهریور در پیش است...

تیر

تیر خواهم خورد؟! من که بدم نمی آید...

چند بیت از ناصر فیض

ناصر فیض

شاعر طنز پزداز قمی!!!




بنشین صاف و ساده گریه ­کنیم

مثل یک خانواده گریه ­کنیم

...

گرچه آن­قدرها هم آسان ­نیست

بنشین ایستاده گریه ­کنیم

...

گریۀ مرد کار خوبی نیست

مثل یک مرد ماده گریه کنیم


***



اين كيست كه بر قله ي الوند نشسته!
انگار كسي پشت پدافند نشسته

در تركش خود تير ندارد دو سه ماهي ست
سرباز به اميد خداوند نشسته



***



تمام آهوان را آدمي يک روز خواهد خورد

ولي هرگز نخواهد خورد چيزي جز گياه ، آهو

...

اگر شد مي گذارد بر سر آهو ، کلاه ، آدم

ولي کي مي گذارد بر سر آدم کلاه ، آهو ؟!"



***


یه سایته که اسمش... اسمش سه نقطه اس!!

برید ببینیدش!!

به نام انقلابی‌ گری، نباید امنیت بخشی از جامعه‬ ‫ را‬ سلب كنیم...

حضرت آيت‌الله خامنه‌اي در همين زمينه خاطرنشان کردند: اگر به اسم انقلابي گري، امنيت را از بخشي از مردم سلب کنيم، اين هم از مصاديق انحراف از خط امام عزيزمان است.

رهبر انقلاب با اشاره به وجود آراء و عقايد مختلف در جامعه افزودند: اگر عنوان مجرمانه‌اي بر حرکتي منطبق شود دستگاه هاي مسئول موظف به پيگيري هستند اما اگر کسي دنبال براندازي و اجراي دستور دشمن نيست ولي با مذاق و تفکر سياسي ما مخالف است نبايد عدالت و امنيت را از او سلب و او را زيرپا له کنيم چرا که به فرموده قرآن مخالفت با يک قوم، نبايد موجب بي تقوايي و بي عدالتي شود و همه بايد در اين زمينه ها هوشيار و مراقب باشند.

منبع

منبع


بن لادن که معلوم نشد مرد یا زنده اس یا کشتنش یا ... ولی این خبر رو امروز خوندم و کلی خندیدم جانشین بن لادن کشته شد!!


یاد قضیه عبدالمالک ملعون افتادم! که وقتی گرفتنش، جانشینش (عبدالقادر بلوچ) اومد خودی نشون بده و با یه عده از رفقاش ترتیب یه حمله به یه پاسگاه رو دادن که برادران پاسگاه زدن نصفشون رو کشتن و نصفشون زخمی و عبدالقادر هم به یه زوری جون سالم به در برد!!

بعضیا میگن فلانی بره چه فایده، یکی میاد بدتر از اون، یا نهایتا مثل اون، ولی من عقیده دارم که آدم های خیلی بد، رو دست ندارن!!

آخرالامر گل کوزه گران خواهی شد

بشنو این نکته که خود را ز غم آزاده کنی
خون خوری گر طلب روزی ننهاده کنی
****
آخرالامر گل کوزه گران خواهی شد
حالیا فکر سبو کن که پر از باده کنی
****
گر از آن آدمیانی که بهشتت هوس است
عیش با آدمی ای چند پری زاده کنی
****
تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف
مگر اسباب بزرگی همه آماده کنی
****
اجرها باشدت ای خسرو شیرین دهنان
گر نگاهی سوی فرهاد دل افتاده کنی
****
خاطرت کی رقم فیض پذیرد هیهات
مگر از نقش پراگنده ورق ساده کنی
****
کار خود گر به کرم بازگذاری حافظ
ای بسا عیش که با بخت خداداده کنی
****
ای صبا بندگی خواجه جلال الدین کن
که جهان پرسمن و سوسن آزاده کنی

(حافظ)



برای آخر الامر چه کردم؟!

زندگی نامه آیت الله سید عبدالکریم کشمیری (ره)

آیت الله سید عبدالکریم رضوی کشمیری در تاریخ ۱۳۴۳ هجری قمری در یک خانواده کاملا” روحانی و سیادت در نجف اشرف چشم به جهان گشود.

از طرف پدر به جد بزرگوارش اسوه علم و عرفان آیت الله سید حسن کشمیری و از طرف مادر به فقیه متبحر آیت سید محمد کاظم یزدی صاحب کتاب عروة الوثقی منتسب بود.

والدین
والد ایشان ، حجة الاسلام سید محمد علی کشمیری بود که در کربلا به دنیا آمد و پس از مراحل تحصیل، داماد آیت الله سید محمد کاظم یزدی شد و به زهد و تعبد و روحانیت، معروف و مشهور بودند.
استاد می فرمودند:
پدرم فاضل بود اما در حد اجتهاد نبود.
به من علاقه وافری داشت، لکن به خاطر زهد زیاد و جو تند و سخت حوزه علمیه نجف آن روز نسبت به عرفا و علمای اخلاق ( که نسبت صوفی گری به آنها می دادند ) به من که دوستدار این علما بودم و دنبال آنها می رفتم، سختگیری می کرد و مرا از رفتن نزد مرحوم قاضی ( که منسوب به تصوف می دانستند ) منع می کردند .
گاهی از کفشدار حرم امیرالمؤمنین علیه السلام سئوال می کرد:
عبدالکریم به حرم آمده است؟
اگر می گفت: او را ندیدم، آن روز با من حرف نمی زد.
وقتی که سوار ماشین می شدم تا از نجف به کربلا برای زیارت بروم، تا درون ماشین همراهم می آمد و سفارش بسیار می کرد و می گفت:
اگر به بغداد بروی (آنروز بغداد از همه شهرهای عراق بدتر بود) تو را عاق می کنم.
وقتی از پدرم اجازه زیارت کاظمین که کنار بغداد بود می خواستم نمی گذاشت و می گفت:
دو امام در آنجا مدفون هستند ، اگر پایت به بغداد بیفتد به ریش سفید امیرالمؤمنین عاقت می کنم.
به ناچار، روزی به حرم جدم امیرالمؤمنین علیه السلام رفتم و از فشارهای پدرم شکایت کردم. پدرم حضرت علی علیه السلام را در خواب دید که امام با اشاره دست، و کلام شیوا فرمودند:
« من از شکم تا سر عبدالکریمم»
بعد از آن پدرم خیلی به من کاری نداشت.
پدرم دعای کمیل و احتجاب و یستشیر را خود می خواند، و مرا به خواندن آن سفارش می کرد و می گفت:
پدر من آقا سید حسن مرا وصیت به خواندن دعای یستشیر کرده است.
پدرم با مرحوم آیت الله شیخ عبدالکریم حائری یزدی دوست و رفیق بود به همین خاطر نام مرا عبدالکریم گذاشت و علاقه ایشان به لباس مقدس روحانیت موجب شد که هنوز مو بر صورتم روییده نشده بود که مرا به لباس روحانیت ملبس کرد.
وقتی مریضی به پدرم مراجعه می کرد، مقداری تربت امام حسین علیه السلام که قریب به سیصد سال قدمت داشت و قدری بوریا ( حصیر) همراه آن بود، چوب بوریا را در لیوان آب می زد و به مراجعین می داد و شفا پیدا می کردند.
آنقدر استفاده کرد که آن چوب بوریا ( یا حصیر) سیاه شده بود.
استاد می فرمودند:
شبی در خواب دیدم تسبیح به دست من است و پاره شد. تعبیر آن را پرسیدم، گفتند:
بزرگ قوم شما از دنیا می رود و بین اقوام فاصله می افتد، همینطور هم شد، پدرم در سن ۵۶ سالگی در نجف اشرف از دنیا رفت و میان اقوام فاصله افتاد.
[ از جمله کرامات جد ایشان که مشهور و بعضی در کتب مقاتل نقل کرده اند این است که عده ای از ترکهای ایران به کربلا مشرف شدند و از ایشان درباره قبر ششماهه امام حسین علیه السلام حضرت علی اصغر سؤال کردند، فرمودند:
یک شب مهلت بدهید تا جوابتان را بدهم.
با توسل به ساحت مقدس ابا عبدالله الحسین علیه السلام، در عالم خواب ( یا مکاشفه) امام علیه السلام می فرمایند:
« علی اصغر روی سینه ام ( یا در کنارم) قرار دارد»
و روز بعد جواب آنها را می دهد. ]

مادر و جد مادری
مادر استاد زنی پاکدامن ، مؤمنه و فرزند آیت الله سید محمد کاظم یزدی بود ( که ایشان از نظر شهرت مرجعیت و فقاهت در نزد علما زبانزد بود )
ایشان در سال ۱۳۳۷ در نجف اشرف جهان را بدرود گفت.

شجره سیادت
استاد می فرمودند:
ریشه سیادت ما به حضرت موسی مبرقع فرزند بلافصل امام جواد علیه السلام می رسد که در قم مدفون است.
ما اصلا” قمی هستیم لکن اجداد پیشین ما به هند رفتند که یکی از آنان بسیار ممتاز و فرزانه بود به نام آقا سید حسین قمی کشمیری، که الان قبرش در کشمیر هند است و برای او نذر می کنند و قبرش را زیارت می کنند، او دارای کرامات بسیاری بود که مناظره ایشان با یک ناصبی مخالف از جمله قضایای جالب است.
( یکی از اهل باطل نزد آقا سید حسین کشمیری که مشغول وضو گرفتن بود می آید و می گوید:
دلیل حقانیت مذهب ما و باطل بودن مذهب شما یکی این است که من می توانم از زمین چند متر به طرف آسمان پرواز کنم و شما نمی توانید.
ایشان می فرماید: شما این کار را انجام دهید.
وقتی چند متر به طرف آسمان بالا می رود آقا سید حسین کفش پای خود به طرف او پرتاب می کند و کفش آنقدر بر سر این ناصبی می خورد که او را به زمین می اندازد، خجالت زده می شود و می رود. )

تحصیلات و اساتید
استاد از اوائل طفولیت به دستور والد به علوم دینی روی آوردند، چون حافظه و استعداد قوی داشتند ترقی ایشان سریع بود تا جائی که روزی میشد که یازده درس ( از فقه و اصول و فلسفه و ادبیات و …) تدریس می کردند.
درباره اساتید خودشان فرمودند:
مقداری از سطح را نزد آقا شیخ مجتبی لنکرانی و مکاسب را نزد شیخ راضی تبریزی و قسمت استصحاب و تعادل و تراجیح را نزد آیت الله بهجت، و کفایة الاصول را نزد شیخ محمد حسین تهرانی و شیخ عبدالحسین رشتی خواندم.
فلسفه را نزد شیخ صدرا بادکوبه ای و حاج آقا فیض خراسانی تلمذ کردم. مقداری از اسفار را نزد شیخ عبدالحسین رشتی خواندم.
استاد در درس آیات عظام و بزرگانی همانند میرزا حسن بجنوردی و شیخ علی محمد بروجردی و سید عبدالهادی شیرازی و شیخ عبدالاعلی سبزواری و شیخ کاظم شیرازی و سید ابوالقاسم خوئی شرکت و بهره ها بردند.
لکن عمده استفاده ایشان در فقاهت از محضر مرحوم آیت الله خوئی ( ره) بوده است تا جائی که در اجازه نامه اجتهادی که برای استاد نوشتند، این چنین مرقوم داشتند.
« یحرم علیه التقلید فیما یستبط.
آنچه از ادله استنباط کنند حرام است تقلید کنند.
( و شفاها” هم اجتهاد ایشان را متذکر شدند.) »
از مرحوم آیت الله حاج آقا بزرگ طهرانی اجازه روائی داشتند، و فرمودند:
من در ایام تحصیل کفایة الاصول را شرح نوشتم و آیت الله خوئی و آیت میلانی تفریظ نوشتند، ولی همه نوشته جات و اجازات و دفتر اخلاق و اذکار را صدامیان به غارت بردند.

به دنبال اولیاء خدا
استاد از طفولیت با جذبه ای که در نهادشان بود، به سوی حق و اولیاء الهی و کشیده می شدند.
با اینکه نوجوان بودند ملاقات با بزرگان نصیبشان می شد و آنها را دوست می داشت، فرمودند:
« من از اول دنبال پیرمردها بودم و رفیق جوان کم داشتم… و هر کدام را می دیدم که بوئی از طریق اهل بیت – ع – برده باشد دستورالعملی از آنها می گرفتم. »
اولین کسی که ایشان را در کوچکی متذکر شد که دنبال حقایق برود مرحوم شیخ مرتضی طالقانی بود. استاد فرمودند:
« نزدیک مدرسه جد ما سید کاظم یزدی ، با بچه های کوچه هم سن و سال بازی می کردم .
شیخ تا مرا دید اشاره کرد بیا نزدم، به نزدش رفتم و فرمود :
در مغزت نور است با بچه ها بازی نکن که تو به درد بازی نمی خوری!! »

آغاز تحول
عرفای بزرگ آغازی از تحول درونی دارند .
استاد هم از این قاعده مستثنی نبودند.
کلامی که آیت الله شیخ مرتضی طالقانی قدس سره به ایشان فرمودند از جمله این نقاط بوده است ، این واقعه در سنین طفولیت تقریبا” حدود هفت، هشت سالگی ( ۱۳۵۰ یا ۱۳۵۱ه ق)، اتفاق می افتد در حالی که شیخ مرتضی استادی در سن قریب هفتاد سالگی بوده است .
بیش از ده سال ( تا سن ۲۱ سالگی) استاد به ایشان متصل بوده و حتی فرمودند: سالها هم حجره ایشان بودم .

شجره اساتید
اساتید اخلاق و عرفان ایشان به دو طریق به آقا محمد بید آبادی متصل می گردد، چنانکه آقا سید احمد کربلائی فرموده بود که عرفاء حقه نجف اشرف شجره اساتید خویش را به عارف کامل آقا محمد بید آبادی می رسانند.
اول:
سید عبدالکریم کشمیری متوفی ۱۴۱۹ه ق،
سید علی آقا قاضی ۱۳۶۶،
سید احمد کربلائی ۱۳۳۲،
ملا حسینقلی همدانی ۱۳۱۱،
سید علی شوشتری ۱۲۸۳،
سید صدرالدین کاشف دزفولی ۱۲۵۸
آقا محمد بید آبادی ۱۱۹۸٫
دوم:
سید عبدالکریم کشمیری،
شیخ مرتضی طالقانی متوفی ۱۳۶۴ه ق،
آخوند ملا محمد کاشی ۱۳۳۳،
آقا محمد رضا قمشه ای ۱۳۰۶،
سید رضی مازندرانی ۱۲۷۰،
آخوند ملا علی نوری ۱۲۴۶
آقا محمد بید آبادی ۱۱۹۸ه ق

هجرت از نجف
از استاد سئوال شد :
با همه علاقه به نجف چرا به ایران آمدید؟
فرمود:
روزی در صحن امیرالمؤمنین علیه السلام بودم کسی از من پرسید:
صدام چطور آدمی است؟
گفتم: کلب عقور « سگ گزنده و نیش زن است.»
فردا بعضی از آشنایان برایم خبر آوردند که اسم تو را حزب بعث در لیست دستگیر شوندگان و اخراجی ها نوشتند.
صدام هم کسی نبود که از این مسائل به سادگی بگذرد، لاجرم با خوف و عواقب بعدی و اصرار بعضی به ایران آمدم با دست خالی، حتی دفتر جزوات اذکار و اخلاق را از من گرفتند.

تألیفات
وقتی از استاد درباره نوشتن جزوات درسی و اخلاقی و ذکری سؤال شد، فرمودند:
من درسهای اخلاق شیخ مرتضی طالقانی را نوشتم، جزوه اذکار و اوراد که از بزرگان گرفتم داشتم، و کفایة الاصول آخوند خراسانی را شرح نوشتم و آیت الله خوئی و آیت الله میلانی بر آن تفریظ نوشتند.
اشعاری هم به عربی سروده ام لکن همه آنها را وقتی از عراق به ایران می آمدم بعثی ها از من گرفتند و از بین بردند و هیچ دفتر و یادداشتی برایم نماند.

اقامت در ایران
بارها صحبت می شد که استاد به عراق باز گردند، با دید درونی می فرمودند :
نه، صدام کسی نیست که به او اطمینان کرد ( همانطور که بسیاری از علماء را کشت) چنانکه با دیگران چه ها که نکرد.
فرمودند:
یک بار گفتم با قرآن استخاره بگیرم ببینم چه می آید، این آیه آمد « لا تعثوا فی الارض مفسدین
در روی زمین به فساد نکوشید ( هود: ۸۵)
که نهی در رفتن آمد. »

نامه مرحوم آیت الله خوئی
جناب علامه حجة الاسلام سید عبدالکریم رضوی کشمیری دام موفقا”
بعد از تحیت طیبه و دعا برای دوام صحت شما و شفای عاجل؛ نامه ای که متضمن تصمیم قطعی برای بازگشت شما به نجف اشرف است به ما رسید و بسیار مسرور شدیم؛ چرا که حوزه علمیه نجف اشرف، به امثال شما بسیار نیاز دارد، خداوند شما را برای خدمت دین موفق بدارد.
اما آنچه ما از سیره پسندیده و طیبه شما از نجف اشرف دیدیم، از مسائل مربوط به سیاست پرهیز شده و مورد شهادت ما است.
و نیز این مطلب که تمام علاقه شما در وظائف دینیه و سلوک حسن صرف می باشد.
و این نامه من به منزله شهادت کتبی درباره سلوک شما در حوزه علمیه نجف اشرف می باشد. با وجود این، من تضمین می کنم که هر گاه نیاز به شهادت شفاهی هم باشد، نزد ما مانعی از این گونه شهادت نیست.
من منتظر قدوم شما به نجف اشرف هستم تا حوزه علمیه نجف اشرف از وجود مبارک شما استفاده کند. وفقکم الله
تعالی لما فیه الخیر و الصلاح، فإنه سبحانه ولی التوفیق و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته.
تاریخ ۹ جمادی الاولی ۱۴۰۶ الخوئی

اقامت در قم تا وفات
استاد بعد از ورود به ایران در قم اقامت داشته و به تربیت انفاس مستعد پرداختند .
ایشان قریب ده سال کسالت داشتند و چند بار هم سکته کردند.
در تاریخ ۳۰ آبان ۱۳۷۴ مانند همان مطلب که امیرالمؤمنین علیه السلام بر کفن سلمان نوشت می فرمود:
سفر مرگ نزدیک است اما دست خالی هستم.
می فرمود:
مرگ در پیش است و شوخی نیست!
چند بار سؤال شد آقا در چه حالی هستید؟
می فرمود:
در حال نزع ( جان دادن) .
فرمود:
آقاسید هاشم حداد را در خواب دیدم بمن گفت چرا غمناکی؟ فرج نزدیک است.
به دفعات این شعر را می خواند:
کجا رفتند آن رعنا جوانان کجا رفتند آن پاکیزه جانان
همه بار سفر بستند و رفتند مرا خونین جگر کردند و رفتند
بعد می فرمودند: همه رفتند و آخری آنها سید هاشم حداد بود.
تذکر موت و زمزمه پرواز گاهگاهی برزبان ایشان جاری بود، تا جائی که وقتی به ایشان بعضی واردین عرض می کردند: آقا بسیاری توضیح المسائل نوشته اند … !
در جواب می فرمودند:
مرگ در پیش است، و این آیه را می خواندند :
و ما جعلنا لبشر من قبلک الخلد افان مت فهم الخالدون. کل نفس ذائقه الموت.
ای پیامبر پیش از تو برای هیچ انسانی جاودانگی قرار ندادیم ، آیا اگر تو بمیری آنان جاوید خواهند ماند ؟ هر انسانی طعم مرگ را می چشد . سوره انبیا / ۳۴ و ۳۵
عشق به نجف اشرف بقدری در دلش بود که مشتاق بود به آنجا باز گردد ودر کنار قبر جدش امیرالمؤمنین علیه السلام دفن شود.
لیکن اواخر عمر زمزمه قم و حرم حضرت معصومه علیهما السلام را می کرد و می فرمود :
اگر مُردم مرا در حرم حضرت معصومه علیهما السلام دفن کنید.
بعضی دوستان می گفتند: آقا انشاء الله شما نجف می روید…
اما همان خواست ایشان، جنبه عملی پیدا کرد …

وفات
آخرالامر این مصباح هدایت در اواخر ماه مبارک رمضان ۱۴۱۹ در قم سکته می کنند، دوستان ایشان را به بیمارستان شرکت نفت تهران انتقال می دهند و حدود سه ماه در بیهوشی بودند، تا اینکه در روز چهارشنبه ۱۸ فروردین ۱۳۷۸ مطابق با ۲۰ ذی الحجه ۱۴۱۹ در سن ۷۴ سالگی به لقاء محبوب شتافت.
جنازه شریفش را از تهران به قم منتقل و پس از تغسیل و تکفین آیت الله بهجت دام توفیقاته در صحن حرم حضرت معصومه علیها السلام بر آن نماز گزاردند.
به دستوررهبری، جنازه شریفش در قسمت بالا سر حرم حضرت معصومه سلام الله علیها جنب قبر دیگر شاگرد آقا سید علی آقا قاضی یعنی علامه سید محمد حسین طباطبائی دفن نمودند.
والسلام علیه یوم یبعث حیا
منبع:کتابهای آفتاب خوبان ، روح و ریحان ، صحبت جانان


منبع:سایت شیعه ها

جشن ایرانی و عزای اسلامی تبریک و تسلیت...

من قائل به جمهوری اسلامی ایران هستم، به همین دلیل:جشن ایرانی و عزای اسلامی تبریک و تسلیت...

لف و نشر مرتب


همین...

مثل همه

مثل همه به این فکر میکنم که در سالروز تولدم باید خوشحال باشم یا نگران!!

موفق ترین کسی که متولد شش ماهه ی دوم سال 67 باشه کیه؟!

اگه میدونید من رو هم در جریان بذارید!


خارجی هم باشه قبوله! فقط دلیل موفقیت رو هم بگین

امشب میخوام برم حرم فردا صبح هم جمکران

ریا

باید بصیرت داشت

بصیرت


بصیرت

بصیرت

بصیرت

بصیرت

بصیرت

بصیرت

بصیرت

بصیرت

بصیرت

بصیرت

بصیرت

بصیرت

بصیرت

بصیرت

بصیرت

بصیرت

بصیرت

بصیرت

بصیرت


دیدید چه قدر بصیرتم زیاده؟؟!!

مرگ بر ضد ولایت فقیه العالم بزمانه لا تهجم علیه اللوابس

قاله الصادق علیه السلام

بگیر منو!!

۵۰ سال دیگه رو در نظر بگیرین، با توجه به وضعیت کشور ما به احتمال قوی تیتر خبرها باید این شکلی باشه؟
* قیمت هر سکه طلا امروز در بازار با 60 میلیون تومان کاهش به یک میلیارد و چهل میلیون تومان رسید.
* ایران خودرو: هفتاد و نهمین مدل پژو با نام پژو XD-870-PL Q آماده عرضه به بازار است که نسبت به مدل قبلی تحول زیادی داشته. طول آنتن آن 10 سانتی متر افزایش داشته چراغ ترمز آن هم پررنگتر شده و فقط 45 میلیون تومان گران تر است.
* با مسدود شدن سایت قرآن دات کام تعداد سایتهایی که هنوز فیل .. تر نشده اند به سه عدد رسید.
* برای اولین بار ایران به دور دوم مسابقات جام جهانی راه یافت. علی دایی: هلوز قصد ندالم که از دنیای فوتبال خداحافثی کنم و شلایط خوبی بل تیم ملی حاکم اثت ...... به قولی.
* دولت موفق شد نرخ تورم را کاهش داده و آنرا از 63% به 62.5% برساند.
* یکصد و شصت و سومین قطعنامه شورای امنیت در مورد فعالیتهای هسته ای ایران به تصویب رسید. در عین حال رئیس آژانس هسته ای اعلام کرد علیرغم هشتصد و سی و دومین گزارش ایران در مورد فعالیتهای هسته ای هنوز ابهاماتی در این زمینه وجود دارد که امیدواریم به زودی بر طرف شود.
* به علت اتمام ذخایر نفت و گاز دولت در اطلاعیه ای از مردم عزیز ایران خواست امسال در مصرف ذغال جداً صرفه جویی نمایند.
* یکی از نمایندگان مجلس خواهان کاهش سن ازدواج شد. وی گفت دولت با تدابیر صحیح و اصولی سعی دارد متوسط سن ازدواج دختران را از 50 سال به 45 سال کاهش دهد. همچنین وی گفت در نظام طبیعت اصولا مرد نیز مانند زن حق مشارکت در فعالیتهای اجتماعی و سیاسی را دارد.
* نیروی انتظامی کرج چند سارق را که به سرقت دیش های ماهواره مردم اقدام می کردند دستگیر کرد و دیش های مسروقه را به صاحبانشان بر گرداند.
* شورای نگهبان 2710 نفر از 3000 کاندیدای نمایندگی مجلس را رد صلاحیت کرد.
* به علت برخی مشکلات و نواقص، چشم انداز 20 ساله باز هم تمدید شد.
* قیمت هر کیلو مرغ به هفت میلیون تومان رسید. جالب است بدانید در 50 سال قبل مردم با هفت میلیون می توانستند یک اتومبیل بخرند.
* روسای جمهوری انگلیس و آلمان از عمل نشدن و عدم اجرای صحیح اسلام در ایران ابراز نگرانی کردند.
* امسال بدلیل تقارن همزمان اعیاد ملی شب یلدا ،ولنتاین ،چهارشنبه سوری و سیزده به در 100روز به تعطیلات رسمی کشور افزوده میشود .
* 70 درصد مردم زیر خط فقر زندگی میکنند این در حالیست که این آمار نسبت به سال قبل کاهش خوبی را نشان می دهد.
* از این به بعد صدا و سیما برای انتخاب مجریان زن، مسابقه ملکه زیبایی برگزار می کند.
* نیروگاه اتمی بوشهر به زودی به بهره بر داری می رسد.
* مدیرعامل سایپا: با تکیه به دانش بومی تانک و تراکتور پراید را طراحی کردیم.
* شرکت ایرباس، طی شکایتی به سازمان ملل خواستار آزاد سازی هواپیماهایش از دست ایران شد و خاطر نشان کرد که این هواپیماها 70 سال پیش از رده خارج شده اند.
* رئیس سازمان حمایت از حقوق مردان خواهان نقش ومشارکت بیشتر از سوی مردان در فعالیت های اجتماعی شد. وی گفت در نظام طبیعت اصولا مرد نیز مانند زن حق مشارکت در فعالیت های اجتماعی و سیاسی را دارد.
* رئیس جمهور گفت: هشتاد سال است که از انقلاب  می گذرد وحالا وقت آنست که فکری به حال مشکلات ازدواج ومسکن جوانان بکنیم.
* به علت مکانیزه شدن کلیه کارها وفعالیت ها ساعات کاری باز هم کاهش یافت واز 2 ساعت به یک ساعت وچهل دقیقه در روز رسید.
* با کامل شدن سیستم دانلود اجناس از اینترنت آخرین سو پر مارکت در تهران نیز تعطیل شد.
* سازمان هواشناسی اعلام کرد به علت شهاب باران آسمان مسیر زمین - مریخ و بر عکس از امشب به مدت 24 ساعت مسدود می باشد.
* عجیب ترین واقعه سیاسی سال: یک اصلاح طلب خطبه عقد دخترش را با حضور یک روحانی اسلامگرا برگزار کرد.
* آگهی استخدام شرکت دام وطیور: به چند نظافتچی .با مدرک کارشناسی ارشد نیازمندیم


منیع:http://www.alborznews.net/fa/pages/?cid=30144

بعضیاش بی مزه بود ولی برای رعایت حق کپی رایت و حقوق مولف و رعایت دستور سایت البرز:

ان الامام خامنه ای مصباح الهدی و سفینه النجاه

ترجمه برای دوستانی که متن این عکس را درست متوجه نشدند:

ان الامام خامنه ای مصباح الهدی و سفینه النجاه

مریضم کرده اند...

این روز های زیاد حالم به هم میخورد

حتما مریضم کرده اند...

توبه

حرفی که خودت میزنی و بش عمل نمیکنی رو هیچ کس تاثیر نمیذاره

خاک بر سرت

ساعت 2:22:43 بامداد سه شنبه

برو توبه کن

.

.

.

.

توبه...

قرآن خواندن هايتان را ثواب مضاعف ببخشيد

http://3noqte.com/main/farhangimazhabi/noghte-sarekhat/9036-khatm-qoran

حتما شركت كنيد

ختم قرآن هديه به حضرت خديجه

قرآن خواندن هايتان را ثواب مضاعف ببخشيد، با اهداي ثواب آن به بانوان بزرگ اسلام


نكته جالب در مورد قالب وبلاگم!

سايت ارائه دهنده قالب وبلاگم فيل ت ر گرديد!!

لذا قالبم خراب بالا مياد

گور باباش

بذار خراب بالا بياد

نوش جون اونهايي كه با فيل ت ر شكن ميبيننش!!

تابستانی که اوقات فراغت ندارد

همه تابستان را با این سوال شروع می کنند که: اوقات فراغت خود را چگونه سپری می کنید؟

ولی چند سال است ـ از وقتی که شدیم جزو کسانی که باید اوقات فراغت بچه ها را پر کنیم ـ تازه متوجه می شویم که تابستان بیش تر از تمامی ایام سال کار هست.

برنامه روزانه من:

حذف شد

پیش به سوی تابستانی بدون اوقات فراغت...

.

تازه مي فهميم كساني كه تابستان ها اوقات فراغت ما را پر مي كنند چه استراحتي مي كنند در تابستان...

تابستانی که اوقات فراغت ندارد


میخوام برم تو سایه

تابستون ها چشمام قرمز میشه

مثل دو کاسه خون! با کم و زیادش!! به قول دکترا چشمام به آفتاب حساسه

دو راه دارم

یا عینک افتابی بزنم

یا برم تو سایه

واسه ی من عینک آفتابی خوب نیست. آبروی عینک میره و من

واسه همین دارم از همین الان میرم تو سایه

شمام بیایید تو سایه با هم صحبت میکنیم!!

نظرتون راجع به این نظرم؟

این نظر رو تو یه وبلاگی گذاشتم که اسمش وبلاگ گروهیه و چند تا نویسنده هم داره ولی هیچ کوودوم بش محل نمیدن الا یه نفر!

خوبه والا

کنترات دست بگیراین وبلاگو سه روزه اندازه سه ماه توش پست بزن اون وقت بشیم با خیال راحت پای قلیون توی بالکن روبروی گل های رز و محمدی ای که زیر بارون دارن اشک شوق میریزن!
فعلا که تو این وبلاگ بین این همه وبلاگ نویس پارافین تو شدی نخ شمع!

نظرتون راجع به این نظرم؟

کی قرار است بمیریم؟

به بهانه ی چهلم عموی مادرم و تصادف دیشب خیابان صفاییه (قم) و داغی که پسر عمه ی مهدی دید...

این حرف ها یقینا برای خیلی از شماها تکراری است ولی خب برای دل خودم مینویسم

حدود چهل روز پیش که خبر فوت عموی مادرم را شنیدم ناراحت شدم ولی نه خیلی.

شاید فقط یک بار دیده بودمش. همشهری ما نبود. و خب 80 سال سن هم سن کمی نیست

گذشت تا حدود سه چهار ساعت پیش که داشتم به خانه برمیگشتم ولی خیابان ما را بسته بودند و جمعیت هم وسط خیابان.

مثل همیشه تصادف تنها گزینه ای بود که میتوانست این چنین خیابان را بند بیاورد

خبر را از یک عابر شنیدم

یک پژو در لاین سبقت تصادف کرده با یک موتوری که برای نخوردن به عابر پیاده ای که بی احتیاط وارد خیابان شده بود، از مسیر اصلیش منحرف شده بود و هم موتوری و هم عابر توسط پژو زیر گرفته شده بودند.

مرگ در تصادف برای من سابقه ندارد

هر چند که بستری های طولانی و دست و پا و زانو و ران شکسته برایم تازه گی ندارد

توی کوچه به فکر خانواده ی این دو نفر افتادم که یقینا تنها احتمالی که به ذهن آنها نمی رسید این بود که یک نفر به آنها زنگ بزند و بگوید پدر یا شوهر شما تصادف کرده و مرده.

نه هشتاد سالی مطرح است و نه بیماری و مرض

هنوز مردد بودم که در این باره بنویسم تا اینکه به وبلاگ مهدی رفتم و پست جدیدش را خواندم

همسر و پسر کوچک یک نفر به علت گاز گرفتگی از این دنیا رفته اند

اینجا نه هشتاد سال مطرح است و نه بیماری و مرض و نه حتی احتمال یک تصادف خیابانی

یک شب خواب بدون بیداری

درباره ی خودمان چه فکری میکنیم؟

هشتاد سال که نداریم

بیماری و مرض که خدا را شکر نه

تصادف که نه! چون پشت کامپیوتر نشسته ایم

گاز گرفتگی هم که فصلش گذشت

پس یقینا تا سال آینده زنده ایم

کی قرار است بمیریم

سال نو پیشاپیش مبارک

شاید نباشیم وقتِ وقتش تبریک بگوییم


از فونت درشت متنفرم! فقط برای دل علی جون که بیست تومن ما رو نمیده درشت ترش کردم!!